کسی باید روزی درباره تجربه کشف حجاب بنویسد. در میان این نویسندگان زن مغربی دنبال چنین فضایی گشتم. زنان پوشیده کشف حجاب کرده. فضای داستانی که در محدوده تن پوشیده خلق شده باشد. بارقه هایش نزد این نویسندگان اندک است شاید چون بیشترشان به پشتوانه خود نویسی و تجربه های “خود” می نویسند و قریب به اتفاقشان تجربه کشف حجاب را نداشته اند. یک بار کاظم برگ نیسی خبر از حضور زنان نویسنده عربستانی داد که در مدینه و جده و ریاض زندگی می کنند و کتابهایشان با نام مستعار در لبنان منتشر می شود. کاش کسی از آنها خبر می داد که آنها از تن پوشیده چه می نویسند؟ کسی با این دستمایه کدام فضای غریبی را خلق کرده است؟
فیلم این آقا هلندیه که کشته شد را هم دیدم. یک بازی مختصری با تن پوشیده کرده ولی طفلک آنقدر از اصل ماجرا پرت است و آنچنان فیلمش به تعصب و خشم و جهالت آلوده است که نتوانسته از این عنصر بهره خوبی بگیرد و فقط دستمایه را تلف کرده است. سالها پیش هم آن موقع که پابه پای مهمان های تهرانی و فرنگی مسجدهای اصفهان را گز می کردیم رد پاهایی ازاین دستمایه بر درو دیوار می دیدیم اما استحاله شده آنقدر که بازشناختنی نبود.
از اینرو شاید این تجربه نزد زنان ایرانی اندکی انحصاری باشد. نه گمانم که سانسور مجال انتشارشان دهد اما پس مهاجرها چی؟ بی صبرانه منتظرم کسی ازرمزو راز پوشیدگی و تب آلودگی گذشتن از مرز بنویسد. هنوز این ظرافت را نزد کسی ندیده ام. یا کتمانش می کنند یا بعد از آن که از سرگذراندند لاشه اش را خاک می کنند. اماکداممان هستیم که روزهای گذرمان از این پل چه غریب منظره ها که در افق خیال ندیده باشیم؟ حرفش را نزده باشیم . حیرت دوستان دوگانگی نزیسته امان را برنینگیخته باشیم؟ کسی جایی ثبتش کند دیگر! کسی را سراغ دارید؟
April 8th, 2005 at 4:54 am
مريم عزيز!
هنوز محصور کلماتی که جمله شدهاند و ما را به اعماق میبرند هستم. کشف آن لحظهی ناب که سرنخاش را دادهیی آنچنان بکر و دستنيافتی است که کاشفاش بیشک هنرمندی با قامتی بس رفيع خواهد بود…
April 10th, 2005 at 1:09 am
متاسفانه جوابی برای سوالت ندارم اما از شیوایی خود این مطلب حیرت زده شده ام. موجز، غنی و زیبا نوشته ای.
April 13th, 2005 at 1:20 pm
سلام مريم جان.چرا خودت در اين باره نمي نويسي؟