گوشواره های لنگه به لنگه را چه کنم؟
دارند یواش یواش زیاد می شوند . گاه لنگه به لنگه ها را با هم جفت می کنم. در فکرم که یک جور قبرستان برایشان درست کنم.
بچه که بودیم و تابستان ها می رفتیم چادگان دمپایی های پلاستیکی قهوه ای کفش ملی مردها لنگه به لنگه می شد. مردها وقت صرف می کردند تا دمپایی های لنگه به لنگه اشان را وقت رفتن جور کنند.
شاید هم با لنگه به لنگه ها یک جور تابلو درست کردم.
شما با لنگه به لنگه هایتان چکار می کنید؟
March 23rd, 2009 at 4:11 pm
من نگهشون می دارم؛ بعد اونایی که شبیه همن با هم می کنم گوشم. خیلی فانه.
March 23rd, 2009 at 5:04 pm
لنگه لنگه می پوشیمشون. من این مشکل رو با گوشواره هام ندارم, لنگه های جوراب هام رو گم می کنم. خیلی هم بد نیست جورابهای لنگه, هر کدومشون خیلی قشنگن جدا جدا- اینطوری زیبایی دو برابر می شه.
March 24th, 2009 at 10:43 am
من می ریزمشون دور مریم جون. من به اندازه کافی پریشان هستم. گوشواره های لنگه به لنگه هم منو گیج می کنن و هم غمگین.
March 24th, 2009 at 2:11 pm
lengeh beh lengeh aavizouneshoun mikonam! baamazzeh az aab dar myaad.
March 25th, 2009 at 3:46 am
والله اگر میشد هز ر لنگه به لنگه ای را مقل دمچایی و کوراب و گوشواره یه جورایی به هم ربط داد و استفاده کرد خوب بود.
بعضی لنگه به لنگه ها یا میرن تو سطل آشعال یا گوشه کمد تا یشن خاطره اما دیگه هیچ وقت استفاده نمیشن
March 25th, 2009 at 4:31 am
حالا همه بهش عادت کردهاند، یعنی چندسالی میشود، این آخریهای دانشگاه استادها هم نمیپرسیدند ما یک گوشواره را میبینیم یا واقعا یکی؟ معنیش؟.. ، بعد من یکوقتهایی ریشهیابی که میکنم میرسم به این که بس لنگه لنگه شدند گوشوارهها و دلم نیامد به استفاده نکردنشان، شدم این، خانوم گوشوارهی گوشِ چپ؛ حالا گاهی که دوتا حس میکنم سنگینیش را… یک زمانی هم دلم یارِ موافقی میخواست که آن یکی را که من استفاده نمیکنم او، یا مثلا چرا تک فروشی ندارند گوشوارههای جفتی؟، شماها هم یک لنگههایتان را نگه دارید برای من، خریدارم