Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /homepages/11/d264653204/htdocs/www/maryamin.com/fa/wp-includes/post-template.php on line 284
This entry was posted
on Monday, April 20th, 2009 at 9:49 pm and is filed under زندگی دوگانه اینانا.
You can follow any responses to this entry through the RSS 2.0 feed.
You can leave a response, or trackback from your own site.
آخه اینم شد وبلاگ که شما داری ؟ نه عکسی نه مکسی ! نه چیزی . کمی از آدمهای آنجا بنویس کمی از روزنامه های آنجا از تفاوتهای جامعه آمریکا با ایران . آخه امروز هوا گرم بود دیروز هوا سرد بود و لابد فردا هوا خنک است هم شد پست ؟
اومدم بگم من گاهی وقتا که درگیر فکر کردن و این جور کارام، یه چیزایی گوشه چشمم، درست مثل موجوداتی که تو عکس بالای این صفحه اس می بینم. فکر می کردم به خاطر دیدن این چیزا، آدم خاصیم.
فقط می دونم وقتی عرق می کنم اونا رو نمی بینم.
April 22nd, 2009 at 4:22 am
آخه اینم شد وبلاگ که شما داری ؟ نه عکسی نه مکسی ! نه چیزی . کمی از آدمهای آنجا بنویس کمی از روزنامه های آنجا از تفاوتهای جامعه آمریکا با ایران . آخه امروز هوا گرم بود دیروز هوا سرد بود و لابد فردا هوا خنک است هم شد پست ؟
April 29th, 2009 at 1:50 am
بله.از يخ بود.
April 29th, 2009 at 1:53 am
بله.از يخ بود.
May 3rd, 2009 at 2:16 am
اومدم بگم من گاهی وقتا که درگیر فکر کردن و این جور کارام، یه چیزایی گوشه چشمم، درست مثل موجوداتی که تو عکس بالای این صفحه اس می بینم. فکر می کردم به خاطر دیدن این چیزا، آدم خاصیم.
فقط می دونم وقتی عرق می کنم اونا رو نمی بینم.
May 4th, 2009 at 7:16 pm
راستش اون موقع که تورونتو بودین و یخ بود بیشتر می نوشتین تا الان! ما که همش منتظریم!
May 5th, 2009 at 2:04 am
خانمی همه حرفاتو می خونم و دوست دارم . خیلی .ولی نمی دونم چرا از شوهرت به نام آقاهه نام می بری . ارزشش بیشتر از اینهاست . مطمئن باش .