Monday, July 20th, 2009
ای ایران ! ای مرز پرگهر! عشق تو منو کشت!
دارم می روم سفر و کمی سرم شلوغ است وگرنه حق است که همت کنم و این را مفصل بگویم. این گزارش نفرت انگیز را( نفرت انگیز هم صفت اندیشه ای است که این گزارش می خواهد پرورش دهد و هم کاری که واقعا این گزارش با مخاطبش می کند یعنی نفرت نژادی ایجاد می کند) بچه ها در آرشیو خبرگزاری ایسنا پیدا کرده اند. گزارش مال چند ماه پیش است ولی حرف محتوای آن کهنه نیست ، نو هم نیست. گزارش با لحنی چندش آور سعی دارد تصویری تحقیرآمیز بسازد از افغانی های مقیم تهران که مثل هر مقیم دیگر تهران کار می کنند و پول در می آورند و به سرو وضعشان می رسند .
به هزار و یک دلیل این سبک گزارش نویسی توهین آمیز، نژاد پرستانه، بی اخلاق، ترویجگر نفرت نژادی و درنتیجه محکوم است. شوخی هم نداریم. این سبک نوشتن آنچنان مرزهای اخلاق روزنامه نگاری را پشت سرگذاشته است که شکی در بی اخلاقی گزارشگر و بدتر از آن بی اخلاقی دبیری که اجازه انتشار آن را صادر کرده است باقی نمی گذارد.
روزنامه نگاری در سراسر جهان گرفتار یک بحران جدی اخلاقی است. این جمله آنقدر تکراری است که دیگرمی ترسم آنهایی را که همچنان این حرفه را دوست دارند چندان به درد نیاورد. روزنامه نگاری ایرانی اما دچار درد مضاعف است. بگیر و ببند زیاد دارد.هنوز برای احقاق مشروعیتش باید بجنگد و…
اما این دلیل نمی شود که به این بهانه ها اخلاق حرفه ای را زیر پا بگذارد.- توجه کنید که من حتی از بحث های انسان دوستانه و مواضع حقوق بشری یا سیاسی هم حرفی نمی زنم. کافی است کمترین اصول اخلاقی این پیشه را جدی بگیریم_
عدالت و اخلاق ، ارزش های شکننده ای هستند و پاسداری پیوسته و پیگیر می خواهند. روزنامه نگاری ایرانی خودش باید از اخلاق خودش مراقبت کند.به اهل فن روزنامه نگاری جدا پیشنهاد می کنم به تولید و انتشار این جور گزارش ها واکنش شدید نشان بدهند. اصول کار قابل تسامح نیست.خبرگزاری ایسنا باید درباره انتشار این مطلب ولو به شکل آرشیوی توضیح بدهد.
این بحث ها را باید ادامه بدهیم. شاید نه در این وبلاگ ولی در جایی دیگر از دوستانم می خواهم که همکاری کنند تا حساسیت به اصول را زنده نگه داریم.
در همین باره
اینجا و اکنون: ایسنا باید عذرخواهی کند
همه می دانند: کشفیات یک خبرنگار شهری ناقلا
از مسافران سوریه حتما وصف بازار لباس زیر دمشق را شنیده اید و مردان فروشنده سمجی که لباس های زیر معروف به کاباره ای را به خانم های خریدار عرضه می کنند. گویا رفتن به تماشای این بازارجزو تفریحات گردشگران ایرانی هم هست. پستان بند های پردار و تنکه هایی با طعم توت فرنگی و شکلات.
زندگی رمزآمیز لباس زیر سوری کار مشترکی است از یک روزنامه نگار لبنانی و یک طراح عرب بریتانیایی.
این هم یک گزارش مرتب با آن در تایمز انگلیس. گزارشگر فرنگی نتوانسته حیرت و درماندگی اش را از فهم این موضوع پنهان کند.
ظاهرا بازار سریال های آمریکایی در ایران خیلی داغ است و پا به پای این طرف پیش می رود. به دوستانی که دیده ام با دقت سریال های lost و Soprano را دنبال می کنند جدا توصیه می کنم این یکی را هم به فهرستشان اضافه کنند :
Mad Men
سکانس های زیادی از فصل اول این سریال را می شود در یوتیوب دید. سری دی وی دی فصل اولش هم در آمده است. این سریال بر خلاف نام مردانه ای که دارد و برخلاف آنکه نشریات زرد آمریکایی سعی دارند آن را معادل مردانه sex and the city معرفی کنند اما به نظر من مجموعه خوبی است که دیدنش به خصوص برای زنها واجب تر است تا مردها.
سریال درباره یک شرکت تهیه و تولید آگهی های تجاری است در نیویورک و فضای حاکم بر دفتر این شرکت و روابط به بین زنها و مردها . سال های آغازین دهه شصت میلادی است . دوران قبل از فمینیسم . دوران قبل از مینی ژوپ . دورانی که سیاهپوستان در پسزمنیه دارند زمین می شویند . گی ها انگار اصلا وجود ندارند. و زنها یا تایپیست هستند یا در خانه.
این سریال را ببینید.
و خواهش می کنم وقتی دارید تماشا می کنید محو مد لباس و چیدمان فضای آن نشوید. لباس ها فاجعه اند . پستان بندهای نوک تیز و کفش های نوک تیز و آن پیرهن های یک سره زیپ دار که همیشه باید یک مردی دم دست باشد که زیپش را بالا بکشد وگرنه نمی شود پوشیدش حرص آدم را در می آورند . مد دهه 1950 نفرت انگیزترین مد تمام دوران هاست به نظرم .هرچند که مینی مالیسم و استحکام سوئدی اسباب و اثاث دفتر مردان دیوانه رشک انگیز است ولی لطفا این ها را ول کنید و تماشا کنید داستان سکسیسم را .
آنتونیا زربی سیاس از تورنتو استار که آن دوران را دیده دراین باره چیزی نوشته است..این هم یادداشت او بر این مجموعه تلویزیونی.
دارم می گویم. “مردان دیوانه” را می پسندید.
این عکس را در پست پنج فوریه وبلاگ آرش ببینید(صفحه را بغلتانید به پایین).من تمام دوران دبیرستان هرروز از جلوی این کاشی عبور می کردم و هر روزکه چشمم بهش می افتاد از خودم می پرسیدم این کاشی تا کی براین دیوار دوام خواهد آورد؟ آنقدر پانزده سال بعد به نظرم دور بود!!!!!!!!! چند قدم پایین تر از این کاشی یک نانوایی بود که شاید هنوز هم باشد.سرظهر با شکم گرسنه از روبرویش رد می شدیم و بوی نان تازه مستمان می کرد
آرش کار دیگری را هم آغاز کرده که واقعا دستش درد نکند و اجرش با نمی دانم چه کسی که واقعا کاری است کارستان وآن جمع آوری خاطرات آدمها از شهر است. خسته نباشی آرش جان. آن دایی جانت هم که هنوز دم به تله نداده به گمانم که در کار گرفتن آن خاطرات در جایی دیگر است. حالا ببین!
ویژه نامه امروز روزنامه شرق برای ادبیات انقلاب مجموعه خوبی از آب درآمده است. مطلب خانم حورا یاوری و نیز حسین سناپور را نگاهی بیندازید.
یک لحظه شورای امنیت و غنی سازی و بمب اتمی را یک گوشه نگه دارید. حتی می خواهم بگویم یک لحظه صدای گریان رویا طلوعی را که چند روز است در گوشتان پیچیده بگویید دقیقه ای آرام بگیرد تا بگویم.
نوروز امسال قرار است در هاربرفرانت سنتر تورنتو لب دریاچه انتاریو جشنواره ایرانی“زیر گنبد کبود” برگزار شود. جشنواره فرهنگ و هنر ایرانی. رقص و آواز و نمایشگاه نقاشی و فیلم و نقالی و چایخانه . آره . درست وسط همین هلنگ و ولنگ . در میانه همین غوغا. همین حالا . و مگر دیگر کی؟ اگر نه الان پس کی؟
به وبسایت جشنواره حوالتتان می دهم و به ستون خودم جمعه ها در شهروند. اگر در تورنتو هستید هفته آینده جمعه ده فوریه به تالار کتابخانه عمومی نورت یورک سنتر بیایید و با برو بچه های برگزار کننده آشنا شوید. اگر توان مالی دارید جشنواره را حمایت کنید. پشتیبان (اسپانسر) شوید یا کمک مالی کنید. جای دوری نمی رود. هدایای مالی را می توانید برای معافیت مالیاتی هم استفاده کنید .
من هستم. ملالی نیست جز دوری شما. گمانم دیگر دارم زبان این ماهی هایی که شش ماه سال زیر یخ های دریاچه زندگی می کنند را یاد می گیرم. رادیو گوش می دهم. تعداد دفعاتی که رسانه های فرنگی نام ایران را تکرار می کنند می شمارم. کتاب می خوانم. هرچه آنها بیشتر تکرار می کنند من بیشتر سعی می کنم با تئوری فرانسوی کشتی بگیرم. کار نمی کنم. آشپزی نمی کنم. غر زیاد می زنم. دلم برای دست پخت مامانم تنگ شده است. یک ننری شده ام که نگو. چنان به خودم گرفتارم که وقتی برای کار حسابی باقی نگذاشته ام. ننر ها بهتر است ننویسند.
داغ و تازه از پاریس . جان گالیانو مجموعه بهار 2006 خانه دیور را تقدیم می کند به : شیفتگان مارکی دوساد وگیوتین و خون و شکنجه و خشونت خیابانی.
گزارش کمیته تحقیق و تفحص مجلس گفته است که کتابهای دوران مسجد جامعی مسئله دارند. خوابگرد این خبر را تحلیل کرده است. خدا به خیر کند!
رادیوی سه بی بی سی نامزدهای موسیقی جهانش را در سال2006 اعلام کرده است. گوش کنید و برای انتخاب محبوب ترین ها رای دهید.
این دو نوشته از خورشید خانم و ژرفا را بخوانید. به خدا خیلی راست است! من هم هنوز و دقیقا حال صنم را دارم.
می فهمیدم نامه ظاهرالصلاح کیارستمی به احمدی نژاد یک جاییش می لنگد ولی نمی فهمیدم چرا. (نقل از لینکدونی خوابگرد)
صفحه سارتر در وبسایت رادیو فرهنگ فرانسه درماه آوریل
نمایشگاه اسناد مربوط به سارتر در کتابخانه ملی فرانسه
فرانسوی ها صدمین سالگرد تولد سارتر را جشن می گیرند.
معرفی کتاب تازه امبرتواکو در مصاحبه با او در رادیو فرهنگ فرانسه.
یک رمان مصور شده که هنوز متنش برتصویر می چربد. نیمه مارس در فرانسه منتشر شده و درباره کودکی و خواندن است.
نگاهی به عکسنامه «پرتره هایی از اصفهان».
من این کتاب را میخواهم .عاشقش شدم